چندگانه پرستی دین زردشت درطی زمان2
آنچه به صورت سنتي بين
بيشتر محققين و پژوهشگران متداول شده، اين نظريه است كه آرياييهاي
ايراني همانند خويشاوندان هندي خود،
باورهاي طبيعتپرستانهاي داشتند، ولي با ظهور پيامبري به نام
«زرتشت» به سمت توحيد و يگانهپرستي، گرايش پيدا كردند.[7]
بنابراين ساكنين ايران را بايد زرتشتي دانست كه «اوستا»
كتاب مقدس آنها بوده[8] و حتي مسلمانان، به هنگام ورود به فلات ايران
به دليل همين كتاب آنها را از زمره اهل كتاب به حساب آوردند.
اين طرز تلقي كه باورهاي ديني زرتشتيان امروزي ايران و
پارسيان هند را بازمانده
باورهاي ديني ايران باستان ميداند[9]
تمام اطلاعات تاريخي را بر اين فرضيه تطبيق داده و عرصه
را بر ارائه نظريههاي نو و جديد، تنگ ميكند.
تمام دادههاي تاريخي كه از آثار ساختماني و كتيبههاي
باستاني دوره ماد،
هخامنشي، اشكاني و... به دست ميآيد و همچنين
گزارشهاي مورخين يوناني و نويسندگان اسلامي با چنين پيشفرضي تجزيه و
تحليل ميشود؛ ليكن اين نظريه با چندين چالش هم
مواجه است و بايد به اين سئوالها پاسخ دهد كه:
1ـ تاريخ
دقيقي براي ظهور زرتشت به عنوان پيامبر آيين مزديسني، وجود ندارد. عدهاي تاريخ ظهور او را ششصد سال
قبل از ميلاد[10] و برخي شش هزار سال قبل از ميلاد
دانستهاند.[11] بنابراين نميتوان گفت آرياييها از چه زماني با
آيين زرتشت آشنا شدهاند و پنج هزار و چهارصد سال مدتي نيست كه
بتوان آن را ناديده گرفت.
2ـ محل تولد
زرتشت مردد بين آذربايجان، ري و افغانستان است[12] و اگر تولد او را ششهزار سال
قبل از ميلاد و منطقه
«آذربايجان» يا «ري» بدانيم ديگر نميتوانيم بگوييم
وي از نژاد آريا بوده و يا در ميان آرياييهاي
افغانستان به پايتختي بلخ
به تبليغ آيين خود پرداخت؛ زيرا در آن زمان آرياييها
هنوز به منطقه خراسان بزرگ و فلات ايران وارد نشده بودند.
3ـ در مورد
زرتشت اطلاعات چنداني وجود ندارد و آنچه به دست ما رسيده بيشتر ساخته ذهن برخي
نويسندگان زرتشتي در
دوره اسلامي است كه سعي در ارائه چهرهاي شبيه به چهره
پيامبران بنياسرائيل از زرتشت داشتهاند. در برخي از اين نوشتهها
مطالبي كه درباره تولد، كودكي، نوجواني، معجزات و... آورده
شده، نوعي تقليد ناقص و ناپخته از
زندگي پيامبراني چون
حضرت ابراهيم، حضرت موسي و حضرت عيسي ميباشد.[13]
4ـ كتابي كه
«اوستا» ناميده ميشود به احتمال، بعد از ورود مسلمانان به ايران جمعآوري
شده[14] تا اينان خود را اهل كتاب معرفي كنند، زيرا
اولاً: قديميترين نسخه
اوستا كه به خط «دبيره» نوشته شده مربوط به 1325 ميلادي ميباشد، يعني حدود هفتصد سال پيش،
كه در دانمارك نگهداري ميشود.[15]
ثانياً: اعراب كه زماني زير سلطه ساسانيان بودند و آنها را از
نزديك ميشناختند ايرانيان را صاحب كتاب نميشمردند و حتي به پيامبر اسلام
و حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) اعتراض كردند كه چرا با آنها همانند
اهل كتاب رفتار ميكنند.[16] بنابراين آرياييهاي دوره
ساساني كتاب شناخته شدهاي نداشتند و در برخي روايات تنها به
اين نكته اشاره شده كه يكي از
مشركين مكه، در برابر قرآن، قصههاي باستاني
ايران را ميخواند تا مردم را به سوي خود جلب نمايد.
ثالثاً: بر فرض در دوره ساساني كتابي به نام اوستا بوده
الان دليلي در دست نيست كه كتاب
اوستاي كنوني همان كتاب باشد.
رابعاً: حتي اگر باور كنيم كه اوستا كتاب مقدس زرتشتيان
بوده باز اوستاپژوهان اعتراف ميكنند
كه تنها قسمتي از بخش گاتها
به زرتشت تعلق دارد.[17] و بقيه آن يا به دوران قبل از
زرتشت باز ميگردد يا به دوره بعد از زرتشت؛[18]
بنابراين نبايد اوستاي كنوني را كتاب مقدس زرتشت به حساب
آورد.
حال با اين تشتت چند هزار ساله و غير مستند بودن كتاب
اوستاي موجود، چگونه
ميتوان ادعا كرد كه آيين زرتشت دين ايران باستان
و اوستاي كنوني، كتاب مقدس آنان بوده است.
براي پاسخ به سئوالهاي بالا و يافتن دين ايرانيان باستان
ميتوان نظريه جديدي
را مطرح كرد كه با متون و آثار تاريخي به جا مانده،
تناسب و سنخيت بيشتري دارد و ميتواند به عنوان نظريهاي جديد
مورد نقد و نظر قرار گيرد و انحصار نظرية قبلي را از بين ببرد.
---------------------------------------------
[7] ـچارلز
الكساندر رابينسون، تاريخ باستان، ص 214، ترجمة اسماعيل دولت شاهي، و جان بيناس، تاريخ جامع
اديان، ص450، ترجمة علياصغر حكمت.
[8] ـ علي بن
حسين علي مسعودي، مروج الذهب، ج1، ص 237، تحقيق عبدالاميرعلي مهمّنا و ابوحنيفه احمدبن داود دينوري،
اخبارالطوال، ص49. ترجمه محمود مهدوي
دامغاني.
[9] ـ ر.ك:
عبدالرحيم سليماني اردستاني، سيري در اديان زنده جهان، ص 107 ـ 109.
[10] ـ ر.ك:
ابراهيم پور داود، اوستا، ص 28.
[11] ـ ر.ك:
آشنايي با اديان بزرگ، ص57؛ و همچنين دين ايران باستان ، ص 185.
[12] ـ ر.ك: تاريخ
جامع اديان، ص 453 ؛ دين ايران باستان ص 188.
[13] ـ ر.ك :
كيخسرو اسفنديار بن آذر كيوان، دبستان المذاهب، ج 1، ص 74-75؛ تعليقات رحيم رضازاده ملك؛
و زرتشت و آموزشهاي 1 و 13.
[14] ـ ر.ك: موبد
رستم شهزادي، زرتشت و آموزشهاي او، ص 69-70.
[15] ـ ابراهيم
پورداود، اوستا، ص49.
[16] ـ محمدبن يعقوب كليني،
الكافي، ج 4 ، ص 14.
[17] ـ ر.ك:
تاريخ جامع ايران، ص 454، مقدمه جليل دوستخواه، بر كتاب اوستا، ج 1 ، ص 11.
[18] ـ ر.ك: هنر
يك ساموئل نيبرگ، دينهاي ايران باستان، ص 2، ترجمه سيف الدين نجم آبادي؛ دين و فرهنگ
ايراني پيش از عصر زرتشت، ص 304.